قرارمون...

ساخت وبلاگ
هوس شیرینی کردم... خوب که متمرکز میشم میبینم هوس شیرینی نیست انگار میخوام بهانه ای داشته باشم واسه ناز کردن برای محمد... واسه اینکه ببینم براش مهمم هنوز؟ دیشب میگفت تو خیلی از موارد زنم نیستی دختر کوچ قرارمون......
ما را در سایت قرارمون... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7ii-elv-omin9 بازدید : 162 تاريخ : چهارشنبه 30 آبان 1397 ساعت: 1:37

چند وقت پیش هوس مربا کرده بود برای افطار مربای هویج شکرک زده بود واقعا خوشمزه نبود...

بلند شدم دارم براش مربای هلو و آلبالو درست میکنم...

چرا دیر کرده

قرارمون......
ما را در سایت قرارمون... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7ii-elv-omin9 بازدید : 141 تاريخ : چهارشنبه 30 آبان 1397 ساعت: 1:37

محمد که اومد دیگه گریه نداشتم... گریه هام تموم شده بودن حالم خیلی بهتر بود... شب بعد از اینکه بیشتر با هم بودیم اسپاسم عضلانی کردم و هنوز هم درست نمیتونم راه برم... خیلی ناگهانی بود تو ۴ ثانیه. نفس نم قرارمون......
ما را در سایت قرارمون... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7ii-elv-omin9 بازدید : 169 تاريخ : چهارشنبه 30 آبان 1397 ساعت: 1:37

دیروز فهمیدم وقتایی ک محمد نیست جرات بیرون رفتن از اتاق خاب ندارم...  وقتی اومد خونه هنوز ظرفشور ظرف کثیف داشت و خونه اصلا مثل همیشه نبود و هیچ خبری از آرایش من و استقبال گرم همیشگی نبود چون حواسم پرت قرارمون......
ما را در سایت قرارمون... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7ii-elv-omin9 بازدید : 169 تاريخ : چهارشنبه 30 آبان 1397 ساعت: 1:37

خاب دیدم محمد با تقریبا ده تا دختر اومده تو خونه و میگه اینا همه زنای من هستن چقدر درد کشیدم تو خاب میگفت تو رو از همه بیشتر دوست دارم چون تو قدیمی تر هستی... چند روزی بودم تو اون خونه (نمیدونم چرا) س قرارمون......
ما را در سایت قرارمون... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7ii-elv-omin9 بازدید : 139 تاريخ : چهارشنبه 30 آبان 1397 ساعت: 1:37

الان که این متنو مینویسم پنجره آشپزخونه بازه با رکابی و شرت لی و صورت آرایش کرده پهن شدم کف نشیمن و دارم با انگشتایی که لاکشون با رژ لبم ست شده این متنو تایپ میکنم! همه اینا در حالیه که هنوز تا اومدن قرارمون......
ما را در سایت قرارمون... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7ii-elv-omin9 بازدید : 149 تاريخ : چهارشنبه 30 آبان 1397 ساعت: 1:37

امشبم از کل شب فقط ۲ ساعت مال من بود مثل خیلی شبای دیگ از وقتی دارم برای سردفتری میخونم... ساعت ۱۱ رسید خونه لباساشو پوشیده بودم و ریش و سبیل و شکم مصنوعی و جای بخیه... موهامو زدم مث او جابخیه داشته ب قرارمون......
ما را در سایت قرارمون... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7ii-elv-omin9 بازدید : 169 تاريخ : چهارشنبه 30 آبان 1397 ساعت: 1:37

ماجرا از روزی شرو شد ک به مناسبت بیست و سومین ماهگرد آشناییمون رفتم محل کار سید... داخل نرفتم چون گفتم شاید بعدا براش دست بگیرن ک زنت میاد دنبالت و ال و بل... در واقع از ترس بدبختی بعد از هر شهرت! قرا قرارمون......
ما را در سایت قرارمون... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7ii-elv-omin9 بازدید : 161 تاريخ : چهارشنبه 30 آبان 1397 ساعت: 1:37

از وقتی گفته اونم حالش بده حس میکنم از آغوش شیطون پایین نمیام وقتی پرسیدم کجا میخابی گفت تو تراس خیلی دلم خاست بگم نه لعنتی نه اونجا نه بیا کنار من رو تخت امن تره... در تراس بازه شیطون فریاد میزنه گوش قرارمون......
ما را در سایت قرارمون... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7ii-elv-omin9 بازدید : 169 تاريخ : چهارشنبه 30 آبان 1397 ساعت: 1:37

بعد از یه گریه مفصل تو بغلش حالا  خابم...

خدایا اصلا دوستت ندارم اصلا برو بمیر.

قرارمون......
ما را در سایت قرارمون... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7ii-elv-omin9 بازدید : 155 تاريخ : چهارشنبه 30 آبان 1397 ساعت: 1:37